جوانی چیست؟ اغلب این مفهوم پدیدهای بدیهی فرض میشود که مرحلهای طبیعی از رشد انسان است. اما در حقیقت، جوانی مقولهای است که اجتماع و فرهنگ در تعیین آن مؤثر است، مرحله گذار بین کودکی و بزرگسالی که به شکل معاصر آن محصول مدرنیته است. خیلی مواقع ادعا میشود که بهاصطلاح مشکل جوانان در خاورمیانه اساساً موضوعی مربوط به جمعیت است و معمولاً شاهد آن را درصد زیاد جوانان در ایران میگیرند که در سال 2005، 25 درصد جمعیت بین 14 تا 25 ساله بودند. اما سایرین استدلال میکنند مشکل این قدر که به انتظارات ناشی از نیروهای مدرنیزاسیون مربوط میشود، به جمعیت ربط پیدا نمیکند. خاورمیانه شاهد افزایش سریع و گسترده جمعیت جوان تحصیلکرده و بهخصوص زنان جوان تحصیلکرده بوده است. شمار زیادی از آنان وارد بازار کار میشوند و نمیتوانند شغلی متناسب با تحصیل خود بیابند. بیکاری یا اشتغال در کارهای بیربط بهخصوص نزد کسانی که از تحصیلات بالاتری برخوردارند، بیشتر است و این قبیل مسائل در کشورهایی که دوره تعدیل ساختاری را پشت سر میگذارند، تشدید میشود. در این دوره، فرصتهای شغلی در شرکتها و دیوانسالاری دولتی کاهش مییابد. به علاوه، جوانانی که امیدوارند با یافتن شغل مناسب از نظر مالی و اجتماعی مستقل شوند، خانه را ترک کنند و با تشکیل خانواده، سروسامان بگیرند، معمولاً با کمبود شدید مسکن مواجه میشوند.
همیشه این گونه نبود که به جوانان به دیده تهدیدی در حال شکلگیری نگاه کنند. در سالهای آکنده از روحیه خوشبینی پس از استقلال (مانند مصر در سال 1952) یا انقلاب (مانند ایران در سال 1979)، جوانان نماد آینده کشوری مدرن بودند که دولت امیدوار بود بسازد. نسل پیرتر و کمتحصیلکردهتر نماینده عقبماندگی بودند، اما تصور میشد جوانان از تحصیلات مدرن و مترقی برخوردار خواهند شد. در ایران، جوانان شاخص موفقیت دولت بودند تا اینکه موفقیت سیاستهای تشویق بچهداری دولت باعث بازنگری در این روند شد. در ترکیه در دوره کمالیست، جوانان تحصیلکرده ابزار اصلی طرح تمدن ملی دولت محسوب میشدند.
وجهه جوانان در ترکیه را میتوان نمونهای از این روند دانست. در اواخر دهه 1960 و اوایل 1970 که مناقشه خشونتآمیز در دانشگاهها بین دانشجویان چپگرا و راستگرا رخ داد، تلقی دیگری از جوانان بهعنوان تهدیدی برای منافع ملی شکل گرفت. دستمایه قرار دادن احساس جوانی در کشورهای خاورمیانه بهطور روزافزونی متداول شده است. اما برخلاف غرب که در آنجا جوانان به این علت خطرناک تلقی میشوند که بزهکاران خودانگیخته هستند، در خاورمیانه اغلب جوانان را بیگناهان آسیبپذیر محسوب میکنند. نیروهایی که تهدیدکننده جوانان به حساب میآیند، متنوع و پرنوسان هستند و به شرایط و وابستگی سیاسی آنها بستگی دارد.
غربزدگی را همهجا یکی از بزرگترین منابع خطر برای جوانان مستعد میدانند. فرهنگ غربی و ارزشهای غیراخلاقی آن، جوانان را با پدیدههای شرارتآمیزی مانند اچآیوی/ایدز، رابطه جنسی پیش از ازدواج، موادمخدر، خودکشی، شیطانگرایی و غیره تهدید میکند. یک تهدید مرتبط دیگر رسانه است که عامل پخش تأثیرات فاسدکننده برای جوانان محسوب میشود و از این رو، فیلم، موسیقی، رادیو و تلویزیون ماهوارهای و اینترنت همه نگرانیزا هستند. در مصر، این خطرات را معمولاً تهاجم فرهنگی (غزه ثقفی) میگویند که هیچ الگویی جز افراد فاسد و خارجی را برای جوانان باقی نمیگذارند.
دولت پدرسالار
گواه این تلقی از قابلیت بالقوه خطرناک جوانان و نیاز آنان به نظارت، آموزش و محافظت، این حقیقت است که دولتها آشکارا خودشان را پدرومادر (بهخصوص پدر) جانشین برای جوانان کشور میدانند. یک جنبه از این نقش تأسیس وزارتخانههای جوانان و ورزش است که بسیاری از آنها در دهه 1990 شکل گرفتند. مثال آن را میتوان در مصر دید. در تونس، وزارت جوانان، ورزش و تربیت بدنی وجود دارد. هدف این وزارتخانهها تدوین سیاست ملی جوانان و برنامههایی برای آنان است.
البته، این نکته که سیاست و گفتمان دولت جوانان را به ورزش مرتبط میکند، بسیار گویاست. ورزش راهی برای انتقال انرژی جوانان به فعالیتهای جمعی تلقی میشود که میتواند برای کشور افتخارآفرین باشد. عربستان سعودی در سال 1974 سازمان بهزیستی جوانان را تأسیس کرد. اهمیتی که دولتها برای ورزش بهعنوان سیاست مربوط به جوانان قائل هستند را میتوان از اینجا فهمید که رؤسای این ادارات چهرههای سیاسی کم اهمیت نیستند. عبدالعزیز بوتفلیقه رئیسجمهوری فعلی الجزایر کارش را در دولت بهعنوان وزیر جوانان و ورزش شروع کرد.
دولتها همچنین میکوشند جوانان را از طریق شبکه ایدئولوژیک نهادهای وابسته به آموزش و بهداشت، خدمت سربازی و تأسیس انجمنهای دولتی جوانان و دانشجویان نیز هدایت کنند. بنابراین، دغدغه دولت نه فقط حفاظت از جوانان از خطر بلکه بازتولید ملی و اجتماعی است، یعنی طرحی برای حصول اطمینان از این که جوانان از هدف برتر حفظ تمامیت کشور منحرف نشوند.
دیک هبدیگ 2 دستمایه مهم در بازنمود معاصر از جوان غربی را جوانان بهعنوان دردسر و جوانان بهعنوان سرگرمی عنوان میکند. تصویر جوانان بهعنوان سرگرمی محصول دوره رفاه پس از جنگ جهانی دوم و شکلگیری مفهوم نوجوان (teenager) است. این وجهه مبتنی بر توانایی جوانان برای مشارکت در فرهنگ مصرفی در مقام عامل مستقل است. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد جوانان بهخصوص در کشورهای مرفهتر خلیج فارس بهطور فزایندهای هدف تبلیغکنندگان و بازاریابان هستند؛ دبی مرکز تبلیغاتی است، عربستان سعودی بیشترین مخاطب را دارد و لبنان نیروی انسانی را تأمین میکند. شواهد زیادی حاکی از آن وجود دارد که شمار فزایندهای از جوانان اهل خاورمیانه به طرق و اندازههای مختلف در فرهنگ جهانیشده مبتنی بر سرمایهداری مشارکت میکنند. فرایند پیوستن جوانان بهعنوان مصرفکننده پر از تناقض و آفت است.
بهطور کلی، گفتمان دولت، رسانههای جمعی، کارشناسان و مفسران حرفهای، جوانان خاورمیانهای را فاقد عاملیت و نیازمند محافظت و قیمومیت نهادهای دولتی، کارشناسان و روشنفکران ملیگرا میبینند. یکی از کشورهایی که جوانان آن مورد توجه زیادی قرار گرفته، ایران است. یک پژوهشگر در تحقیقی که درباره جوانان ایرانی انجام داده است. وی با اذعان به اینکه جوانان از برخی مظاهر فرهنگ غربی استفاده میکنند، از افتادن به دامی که بسیاری از ناظران غربی در آن افتادهاند، مصون مانده اند. وی معتقد نیست که جوان ایرانی سکولار و غربی باشد، بلکه معتقد است جوانان طبقه متوسط ایران دیندار هستند و دین بخشی مهم از زندگی آنان است. در عین حال، وی رشد پسران موبلند را ناشی از گرایش آنان به نوعی روایت صوفیانه از دین میداند.
این تناقضها همگی حاکی از نیاز به بررسی دقیق زندگی روزانه جوانان است و در عین حال نشان میدهد نباید در این مسیر بر الگوهای غربی اتکاء کرد. مثلاً مقالات و کتب زیادی نوشتهاند که جوانان خاورمیانه سکولار و تشنه کالاها و سبک زندگی غربی هستند. اما تحلیل دقیقتر خوانندگان رپ خاورمیانه و زنان جوانی که آرایش میکنند و اجازه میدهند روسری آنان به عقب بلغزد، حقیقت پیچیدهتری را هویدا میکند. ادعا در این زمینه که مصرف و دسترسی به فراوردههای فرهنگ جهانیشده جوانان ضرورتاً باعث مادیگرایی، فردگرایی، غیرسیاسی بودن و درک اندک آنان از مسائل اجتماعی میشود، ادعاهای مشکوکی است. مثلاً جوانان فلسطینی با استفاده از موسیقی رپ دغدغههای ملیگرایانه سیاسی خود را بیان میکنند. جوانان ترک که اغلب به خاطر مصرفگرایی خودخواهانه مورد انتقاد قرار میگیرند، در جریان زلزله سال 1999، در صف اول کمک به قربانیان قرار داشتند.
به اعتقاد غربیانی که بهنظریه ستیز تمدنها باور دارند، مستعد بودن جوانان خاورمیانه به همراهی با اسلام رادیکال عاملی است که بیش از هر چیزی این تصور را زیر سؤال میبرد که جوانان آزادکننده این منطقه خواهند بود. اگر حتی به نسل جدیداعتماد وجود نداشته باشد که به اعتدال بگروند .
در دوره پس از 11 سپتامبر، شمار فزاینده جوانان خاورمیانه را چشم اسفندیار نظم موجود غیردمکراتیک میدانند. اهمیت جوانان در آینده خاورمیانه از چشم وزارت خارجه آمریکا دور نمانده است. مقامات این وزارتخانه اخیراً جارد کوهن 26 ساله و نویسنده کتاب بچههای جهاد: سفر یک آمریکایی جوان در میان جوانان خاورمیانه را بهعنوان مشاور گروه برنامهریزی سیاسی این وزارتخانه منصوب کردند تا درباره چگونگی بازداشتن جوانان جهان از گرایش به سوی بازیگران غیرمشروع تحقیق کنند. کوهن در مصاحبه با نشریه نیویورکر گفت: من همیشه میگویم بزرگترین حزب در هر کشوری – بزرگترین حزب مخالف در هر کشوری – حزب جوانان است. جوانان خاورمیانه با دولتهای اقتدارگرا، فاسد و خویشاوندسالاری دست به گریبان هستند که فرصتهای زندگی آنان را محدود کرده است. بحران ساختاری اجتماعی-اقتصادی ناشی از ناکامی توسعه دولتی و نابرابریهای سامانهای نظام سرمایهداری جهانی به این وضع دامن میزند.
نشریه گزارش خاورمیانه - زمستان 2007